شهر فلسفه ایران
  • خانه
  • دپارتمان‌ها
    • آموزش
    • پژوهش
    • اندیشه
    • زبان
  • دوره‌های جاری
    • دوره های جامع
    • دوره های آزاد
  • اساتید
  • رویداد‌ها
  • انجمن دانشجویی
  • مقالات فلسفه
  • اخبار
  • درباره ما
  • 0
شهر فلسفه ایران

مرجع اصلی آموزش های آنلاین و حضوری فلسفه در ایران

  • 02122053556
  • خانه
  • دپارتمان ها
    • آموزش
    • پژوهش
    • اندیشه
    • زبان
  • دوره های جاری
    • دوره های جامع
    • دوره های آزاد
  • رویداد ها
    • دوره های آزاد
    • دوره های جامع
  • انتشارات
  • مقالات فلسفه
  • اخبار
  • درباره ما
  • تماس با ما
  • مقالات شهروندان
  • 1404-03-11

بررسی نقش امید در تحقق ایدئال‌های جمعی

بررسی نقش امید در تحقق ایدئال‌های جمعی

بررسی نقش امید در تحقق ایدئال‌های جمعی

                                    نویسنده: زهره السادات محمودی

مقدمه

امید در تحقق ایدئال‌های جمعی نظیر عدالت، آزادی، برابری و رفع تبعیض، رفاه و... چه نقشی ایفا می‌کند؟ این پرسشی است که می‌توان از منظر روان‌شناختی، جامعه‌شناختی یا تاریخی به آن پاسخ‌هایی داد. اما اگر بنا باشد از منظری فلسفی به آن پاسخ دهیم، بهترین راهی که به ذهن من می‌رسد این است که نخست سقراط‌وار سؤال کنم: «امید چیست؟». این پرسش درست همانطور که پرسش‌های سقراط، ممکن است نخست پیش پا افتاده به نظر برسد؛ اما پژوهش‌های فلسفی صورت‌گرفته در این حوزه نشان می‌دهند که بیان ماهیت امید، امری که هر سوژه ممکن است نزد خود آن را تجربه کند یا دست کم شهودی پیشانظری دربارۀ آن داشته باشد، چندان هم کار آسانی نیست. به نظر من ضروری است که ماهیت امید را مورد تحلیل قرار دهم تا در کوشش برای پاسخ به پرسش مطرح‌شده در دام تلقی‌های غیرعقلانی و آرزواندیشانه دربارۀ امید گرفتار نشوم. به هر سو امید مفهومی است که در بیان روزمره با مفهوم‌هایی چون آرزو و خوش‌بینی یکی تلقی می‌شود و از همین رهگذر دستاویزی عوام‌فریبانه برای سیاستمدارانی فراهم می‌کند که می‌کوشند برای خود رأی جمع کنند و با فریفتن مردم بر آنان مسلط شوند. آیا می‌توان به نحو عقلانی به تحقق ایدئال‌های جمعی امید داشت و مدعی شد که این امیدواری سهمی عینی در تحقق این ایدئال‌ها ایفا خواهد کرد؟ پاسخ من به این پرسش مثبت است. امید نگرشی عقلانی نسبت به آینده است و ماهیتی پویا دارد که سوژۀ اجتماعی و سیاسی را به کنش در جهت تحقق بخشیدن به ایدئال‌های اجتماعی و سیاسی وامی‌دارد. من در ادامۀ این جستار برای اثبات ادعای خود:

    • نخست تعریفی از امید ارائه خواهم کرد تا اولاً چیستی امید را مشخص کنم و ثانیاً امکان عقلانی بودن آن را، یعنی تمایزش با آرزو یا خوش‌بینی خام را، نشان دهم.
    • سپس پیوند امید را با کنش جمعی انسان‌ها در جهت تحقق بخشیدن به ایدئال‌های اجتماعی و سیاسی بررسی می‌کنم.
    • در نهایت، می‌کوشم نشان دهم که امید برای تحقق ایدئال‌های اجتماعی و سیاسی ضرورت دارد؛ چراکه تحقق این ایدئال‌ها نیازمند کنش جمعی انسان‌ها است و امید، شرط لازم برای امکان این کنش جمعی است.

 

امید چیست؟

چندی از فیلسوفان در طول تاریخ فلسفه، از یونان باستان تا به امروز، دربارۀ امید اندیشیده­اند. تقریباً تمامی این اندیشمندان به نقش مهم امید در انگیزۀ انسان، دین و سیاست اذعان دارند. با وجود این، نگرش­هایی چون باور و میل بیش از امید مورد کندوکاو فلسفی قرار گرفته­اند. در سنت فلسفی، شمار فیلسوفانی که به نحو نظام­مند به امید پرداخته­اند بسیار اندک است که از میان آن­ها می­توان به توماس آکوئیناس (1274-1225)، ارنست بلوخ (1977-1885) و گابریل مارسل (1973-1889) اشاره کرد. در سال­های اخیر فیلسوفانی، به طور مشخص (و نه درحاشیه­)، بر ماهیت امید و نسبت آن با میل، قصد و خوش­بینی تمرکز کرده­اند. امید هم به لحاظ نظری و هم به لحاظ عملی مفهومی جالب توجه است؛ زیرا هم با امکان و احتمال وقوع رویدادهایی در آینده ارتباط دارد و هم با میل ما به تحقق یک امر پیوند دارد. بر همین اساس یک تحلیل سنتی از امید که آن را «تلقی معیار[1]» می­نامند، امید را نگرشی مرکب از میل به یک نتیجه و باور به امکان آن نتیجه تعریف می­کند. اما می­توان حالتی را تصور کرد که فرد به یک نتیجه میل دارد و نیز باور دارد که آن نتیجه ممکن است، اما به آن نتیجه امید ندارد. بنابراین برخی اندیشمندان کوشیده­اند تا نشان دهند نمی­توان امید را به میل و باور تقلیل داد، زیرا علاوه بر این دو، عنصر دیگری نیز در امید وجود دارد که باعث می­شود فرد به نحوی در تحقق نتیجه نقش ایفا کند و بر آن تأثیر بگذارد.

امید چیست؟ امید به بیان کلی نگرشی مثبت نسبت به وضعیت امور در آینده است که در عین غیر قطعی ­بودن، ممکن تلقی می­شود. در زندگی روزمره، متعلق این امید می­تواند داشتن غذایی خوشمزه برای شام، پیدا کردن یک صندلی خالی در اتوبوس بعد از یک روز خسته­کننده یا هوایی مطبوع برای پیاده­روی صبحگاهی باشد. امید در ادبیات روزمره، در بسیاری از موارد، هم­معنای آرزو یا خوش­بینی در نظر گرفته می­شود. اما فیلسوفان متعددی کوشیده­اند نشان دهند که امید با آرزو یا خوش­بینی متفاوت است. آن­ها معتقدند امید می­تواند یک نگرش عقلانی باشد و در نتیجه کنش بر مبنای امید نیز (در برخی موارد) عقلانی است. برخی فیلسوفان نیز معتقدند امید هیچ کمکی به عقلانیت عملی انسان نمی­کند، بلکه عاملیت انسان را از مسیر عقلانی منحرف می­کند.

چه عنصر یا عناصری در همۀ اموری که متعلَّق امید ما قرار می­گیرند، مشترک است؟ برخی فیلسوفان در سنت تحلیلی کوشیده­اند با تحلیل امید، شروط لازم و کافی­ برای تقویم این مفهوم را به دست دهند و از این طریق، امید را تعریف کنند. دیدگاه رایج در این باره، چنان که گفتیم، تحت عنوان «تلقی معیار» (Meirav 2009: 217) شناخته می­شود و امید را این‌گونه تعریف می­کند: امید یک وضعیت مرکب است که دست‌کم یک عنصر روان­شناختی[2] و نیز یک عنصر شناختی[3] را در برمی‌گیرد؛ اولی شرط میل[4] است؛ یعنی این­که ما نسبت به تحقق چیزی یا وقوع رخدادی میل داریم و دومی شرطی موجهاتی[5] است؛ یعنی این­که ما متعلق میل خود را ممکن اما غیر قطعی می­یابیم (Day 1969: 89). شرط دوم، امید را از آرزواندیشی صرف از یک سو، و انتظارات از سرِ اطمینانمان از سوی دیگر، متمایز می­کند؛ بنا بر این تعریف، مثلاً میل به پروازکردن با دو بال بر فراز آسمان، هرچند می­تواند متعلق آرزوی ما باشد، متعلق امید قلمداد نمی­شود؛ زیرا در عین تحقق شرط اول (میل)، شرط دوم، یعنی امکان را محقق نمی­کند. اما ایراداتی به این تعریف دوجزئی وارد شده است؛ مثلاً این­که تعریف دوجزئی ذکرشده وجه تمایز امید از ناامیدی را روشن نمی­کند. در حالت ناامیدی نیز ما به چیزی میل داریم و نیز تحقق آن را لزوماً ممتنع نمی­انگاریم (Kwong 2018: 1–2). بنابراین می­بایست در کنار دو شرط ذکر شده، شرط سومی را به تعریف امید بیفزاییم تا بتوانیم تمایز امید را از ناامیدی نشان دهیم. برای نمونه، یکی از پژوهشگران حوزۀ موردنظر، این جزء سوم را شرط تمرکز[6]می­نامد. بنا بر این شرط، شخص امیدوار به نحوی خود را در آیندۀ ممکنی که بدان میل و رغبت دارد قرار می­دهد یا خود را در خیالش به‌ سوی آن پیش می‌افکند ((Chignell, 2018: 306 fn. 36. بنا بر سه عنصر یاد شده، امید چنین تعریف می­شود: امید داشتن به یک امر یعنی این­که مایلیم آن امر محقق شود (شرط میل)، تحقق آن را ممکن می­انگاریم (شرط موجهاتی) و نیز بر وجه ممکن بودن آن و نه نامحتمل ­بودنش، تمرکز می­کنیم (شرط تمرکز). پیشنهاد یکی دیگر از متفکران این حوزه، یعنی کوانگ، ازاین‌قرار است: که شخص امیدوار می­بایست علاوه بر محقق ­کردن دو شرط میل و باور بتواند راهی به ‌سوی تحقق ابژۀ مورد میل خود ببیند و به‌علاوه بتواند راه رسیدن به ابژۀ مورد میل را به‌ عنوان یک امکان واقعی ببیند. بر اساس این پیشنهاد، فرد مأیوس مأیوس است زیرا راه و استراتژی­ای برای پیشبرد کاری که میل دارد پیش ببرد نمی­بیند و نیز احتمال بسیار اندکی می­دهد که به هدف خود دست یابد. شخص مأیوس دقیقاً در آن هنگام امیدی در خود می­یابد که راه جدیدی برای رسیدن به ابژۀ مورد میل خود پیدا می­کند. این راه جدید حتی اگر مبهم باشد، اگر یک امکان واقعی ارزیابی شود، امید را در دل شخص زنده می­کند. امید شخص امیدوار به‌واسطة توانایی او برای تصورکردن راه­هایی قوام پیدا می­کند که می­تواند آن­ها را به‌مثابة امکان­هایی واقعی جهت تحقق ابژۀ مورد میل خود ببیند. به تعبیر کوانگ، شکافی میان عامل[7] و ابژۀ مورد میل وجود دارد که شخص امیدوار و شخص ناامید هر دو آن را تجربه می­کنند. هرچه احتمال رسیدن به نتیجه کمتر در نظر گرفته شود، این شکاف بزرگ­تر است. پس شخصی که «امید علیه امید» دارد به چیزی در آن‌سوی شکافی بزرگ امید دارد. چه چیز شکاف میان عامل و ابژۀ مورد میل او را پر می­کند؟ پاسخ به این پرسش تمایز شخص امیدوار و شخص ناامید را توضیح می­دهد. شخص امیدوار می­تواند اولاً در ذهن خود راهی را به ‌سوی ابژه تصویرسازی[8] کند و ثانیاً این مسیر به ‌سوی ابژه را به‌صورت یک امکان واقعی ببیند. او با تصویر کردن چنین مسیری در ذهن خود با به‌کارگیری خلاقیت و خیال خود رویداد یا سلسله­ای از رویدادها را که لازم است اتفاق بیفتد (چه او آن­ها را رقم بزند و چه غیر او) تا ابژه محقق شود تصور می­کند و به‌واسطة چنین تصویری دیگر از ابژه جدا نیست و شکاف میان خود و ابژه را پر می­کند. شخص ناامید توسط همین شکاف فلج می­شود. او نیز تصوری از ابژۀ مورد میل خود دارد اما راهی قابل تصور و واقعاً ممکن به ‌سوی آن نمی­بیند. بنا بر نظر کوانگ، مقوّم امید و یأس همین است که آیا شخص می­تواند مسیری به ‌سوی ابژۀ مورد میل خود تصور کند یا خیر. کوانگ تأکید می­کند که نباید شرط سومی را که او پیشنهاد می­کند با شرط باور در تلقی معیار یکی پنداشت. هرچند این‌که شخص بتواند راهی را به ‌سوی ابژه به‌مثابة یک امکان واقعی ببیند (شرط سوم) می­تواند مبنای باور به امکان تحقق ابژه (شرط دوم) قرار گیرد، اما چنین نیست که باور به امکان تحقق ابژه (شرط دوم) بتواند به‌تنهایی تضمین کند که شخص همچنین می­تواند چگونگی به وقوع پیوستن ابژه (شرط سوم) را ببیند. تمایز این دو شرط با در نظر گرفتن مواردی که احتمال تحقق ابژه بسیار اندک است روشن­تر می­شود، زیرا امیدوار بودن شخص به دیدن راهی به ‌سوی ابژه وابسته است، نه به مقدار احتمالی که به آن نسبت می­دهد. گاه تحقق ابژۀ مورد میل بسیار ناممکن می­نماید و درعین‌حال شخص قادر است راهی را به ‌سوی تحقق ابژه تصور کند و ببیند. گاهی هم شخص باور دارد که ابژۀ مورد میل­اش محقق خواهد شد، بی آن‌که بتواند چگونگی رخ­ دادن آن را تصور کند و ببیند. کوانگ همچنین می­کوشد نشان دهد شرط سوم او با شرط اول تلقی معیار، یعنی میل، نیز تفاوت دارد. درست است که میل­ داشتن به یک ابژه شخص را بر آن می­دارد که به راهی که از طریقش می­تواند به آن ابژه دست ­یابد توجه کند، اما صرف بازشناختن چنین راهی برای امیدواری کافی نیست. شخص امیدوار باید آن راه را نه به‌ عنوان امری بی­انجام و ناممکن، بلکه به‌ عنوان امکانی واقعی ببیند؛ یعنی اولاً ببیند که چنین راهی وجود دارد و ثانیاً ببیند که می­تواند در آن راه به ‌سوی ابژه حرکت کند (چه در عمل و چه در اندیشه). اگر آن راه به شخص می­گوید که باید کارهای خاصی را انجام دهد، شخص باید فکر کند که توان انجام آن کارها را دارد و هیچ‌چیز مانع از انجام آن کارها توسط او نمی­شود. اگر شخص با موانعی نیز روبه‌رو شود، می­بایست بتواند سناریویی جدید برای دور زدن آن مانع­ها پیدا کند تا راهی که تصور کرده بود یک امکان واقعی باقی بماند و به او اجازۀ پیشروی بدهد (Kwong 2017: 4-8).

من در ادامۀ این جستار پیشنهاد چیگنل و کوانگ را مبنای کار خود قرار می‌دهم و امید را در نسبت با ایدئال‌های جمعی چنین تعریف می‌کنم: میل به تحقق ایدئال‌های جمعی، باور به امکان تحقق این ایدئال‌ها و تمرکز بر وجه مثبت این امکان (محقق‌شدنی بودن آن‌ها) یا دیدن راهی به سوی تحقق بخشیدن به این ایدئال‌ها به صورت یک امکان واقعی.

امید نوعی جهت­گیری خاص نسبت به ابژه است. این جهت­گیری می­تواند کاملاً واقع­بینانه باشد؛ اصلاً شاید بتوان گفت امید نوعی واقع­بینی در فرایند کنش انسانی است، زیرا امکان عدم وقوع امر مورد میل را در نظر می­گیرد. به تعبیر دیگر، در امید عدم ­قطعیت به‌عمد لحاظ می­شود. کوشش برای فهم امید در حقیقت تلاش برای درک نگرشی مثبت در باب تحقق امری مورد میل در عین احتمال اندک تحقق آن امر است.

 

امید جمعی

آیا امید بسته به سوژۀ آن ماهیتی متفاوت پیدا می‌کند؟ به بیان دقیق‌تر آیا اینکه سوژۀ امیدوار یک فرد باشد یا گروهی از افراد، تفاوتی در ماهیت امید و تأثیر آن بر کنش انسان ایجاد می‌کند؟ این پرسش، نیازمند پژوهشی جداگانه است. در این جستار بر ابژۀ امید، یعنی آنچه فرد یا گروهی از افراد به آن امید دارند، متمرکز می‌شوم. می‌توان برمبنای ابژۀ امید، امید فردی را از امید جمعی یا اجتماعی متمایز دانست. وقتی ابژۀ امید امری با ماهیت اجتماعی و سیاسی، نظیر ایدئال‌های جمعی انسان‌ها، است با امیدی جمعی مواجه می‌شویم. امید جمعی معطوف به اموری است که تحقق‌شان کوششی جمعی می‌طلبد و با صرف کنش فردی محقق نمی‌شود. علاوه بر این، امید جمعی اهدافی را پیش روی انسان قرار می‌دهد که نیرویی اجتماعی و مشترک برای کنش و حرکت پدید می‌آورند. جامعه‌ای که فاقد امید جمعی است، چشم‌اندازی مشترک نسبت به آینده‌ای مشترک ندارد و همین امر سبب می‌شود آن جامعه بیش از آنکه روی به سوی آینده داشته باشد، در صورتی که گذشتۀ خود را بهتر از حال و آینده ارزیابی کند، به خاطرات گذشتۀ خود پناه برد و در صورتی که گذشته را نیز چون حال و آینده، تیره و تار بداند، به جای به حرکت درآمدن برای اهداف آینده، آشفته و سراسیمۀ گذشته‌اش باقی بماند. جامعه‌ای که چشم‌اندازی نسبت به آینده ندارد، در حد و مرزی کوتاه‌مدت گرفتار می‌آید و سخن از امید و یأس برایش بی‌معنا می‌شود. در نتیجه، کنش‌های او نیز به کوشش برای تحقق اهداف و لذت‌هایی کوتاه مدت محدود می‌شود که چه‌بسا با کنش‌های لازم برای تحقق ایدئال‌های جمعی بشر در طول تاریخ، متعارض باشد. در چنین جامعه‌ای گذشته و اکنون چنان غلبه پیدا می‌کنند که منجر به نادیده گرفتن آینده می‌شوند. امید جمعی دقیقاً در چنین شرایطی که چشم‌انداز آینده تیره و تار است و احتمال ایجاد تغییر اندک می‌نماید، می‌تواند به نحوی عقلانی افراد جامعه را به کنشی جمعی در جهت تحقق بخشیدن به ایدئال‌های اجتماعی و سیاسی برانگیزد.

امید جمعی علاوه بر اینکه معطوف به ایدئال‌هایی جمعی است و جمعی از افراد را به حرکت و کنش در جهت محقق کردن آن ایدئال‌ها برمی‌انگیزد، معطوف به همکاری افراد دیگر در این کنش نیز هست. هر فرد انسان در جامعه، زمانی انگیزۀ کوشش در جهت تحقق ایدئال‌های اجتماعی و سیاسی را در خود احساس می‌کند که به سایر شهروندان و اهتمام مشترک آنان برای حرکت به سوی این ایدئال‌ها اعتماد کند. در غیر این صورت فرد کوشش انفرادی خود را واهی و بی‌سرانجام ارزیابی خواهد کرد و در بلندمدت قادر به استمرار ورزیدن در کوشش‌های خود نخواهد بود. پس امید جمعی، زمانی عقلانی و ثمربخش خواهد بود که هر فرد جامعه، خود را کنش‌گری میان جمعی از کنش‌گران ببیند. این اعتماد نه تنها می‌بایست میان شهروندان کنونی یک جامعه برقرار باشد، بلکه با توجه به دور و دراز بودن ایدئال‌های جمعی نظیر عدالت، برابری، آزادی و مانند آن، افراد یک جامعه می‌بایست همچنین بتوانند خود را کنش‌گری در میان سایر کنش‌گران در درازنای تاریخ و نسل‌های متمادی ببینند و به آیندگان خود نیز اعتماد کنند. وگرنه کوشش آنان در یک برهۀ کوتاه از تاریخ برای نزدیک شدن به این ایدئال‌ها نمی‌تواند اطمینانی نسبت به تداوم این کوشش‌ها و نزدیک‌تر شدن به ایدئال‌های جمعی در آنان پدید آورد. این امر سبب می‌شود کنش اجتماعی و سیاسی افراد در راستای نزدیک شدن به ایدئال‌های جمعی، با توجه به دشوار بودن این دست کنش‌ها و هزینه‌های گزافی که افراد می‌بایست در این مسیر بپردازند، غیرممکن یا دست کم غیرعقلانی جلوه کند. بنابراین به نظر می‌رسد امید به همکاری هم‌نوعان خود در کوتاه‌مدت و نیز امید به کوشش‌های نسل‌های آینده، برای عقلانی‌بودن کنش در جهت تحقق بخشیدن به ایدئال‌های اجتماعی و سیاسی ضروری است.

تا اینجا درباب ابژه‌های امید جمعی سخن گفتم. اما آیا امید به این ابژه‌ها برای کنش در جهت تحقق بخشیدن به ایدئال‌های جمعی ضروری است؟ بیایید شروط لازم برای کنش جمعی در راستای محقق کردن ایدئال‌های اجتماعی و سیاسی را بررسی کنیم. برای اینکه بتوانیم نقش امید را در این مسیر به نحو روشن‌تری کندوکاو کنیم، فرض می‌کنیم این کنش جمعی بناست در شرایطی رخ دهد که چشم‌انداز ایجاد تغییر بسیار تیره و تار است. امید در چنین شرایطی نقشی حیاتی پیدا می‌کند؛ زیرا به نحوی متناقض به نظر می‌رسد امید از آنِ کسانی است که در شرایطی مأیوس‌کننده قرار دارند. ما شهوداً درمی‌یابیم که در چنین مواردی است که امید بیش از هر وقت محلی از اعراب پیدا می‌کند. افراد یک جامعه برای کنش جمعی در جهت تحقق بخشیدن به ایدئال‌های اجتماعی و سیاسی می‌بایست به تحقق این ایدئال‌ها میل داشته باشند. چگونه می‌توان در شرایطی که احتمال به وقوع پیوستن این ایدئال‌ها بسیار اندک است، به هزینه‌های اجتناب‌ناپذیر و کوشش‌هایی خستگی‌ناپذیر تن در داد بدون اینکه حقیقتاً بخواهیم آن ایدئال‌ها محقق شوند؟ اینکه انسان گرایشی ذاتی به دستیابی به آزادی، عدالت، برابری و ایدئال‌هایی مشابه دارد یا بر اثر یادگیری است که برخی به این دست ایدئال‌ها تمایل پیدا می‌کنند موضوعی جالب توجه است که بحث پیرامون آن در این مقال نمی‌گنجد. این قَدَر هست که هر فرد برای کنش در جهت تحقق این ایدئال‌ها می‌بایست نخست بخواهد دست به چنین کنشی بزند. علاوه بر میل به تحقق این ایدئال‌ها، افراد می‌بایست به امکان تحقق آن‌ها باور داشته باشند. کنش فرد برای یک نتیجه زمانی عقلانی است که فرد همچنین باور داشته باشد که می‌تواند آن نتیجه را محقق کند. ایدئال‌های جمعی در تمام تاریخ بشر بر کنش‌های افراد تأثیر گذاشته‌اند و انسان گام‌های مهمی در جهت محقق کردن آن‌ها برداشته است. این امر نشان می‌دهد که نوع انسان، حتی اگر در برهه‌هایی از تاریخ از تحقق این ایدئال‌ها به کلی مأیوس شده باشد، در مجموع به امکان نزدیک شدن به این ایدئال‌ها باور دارد و در این راستا می‌کوشد. همچنین کنش جمعی برای تحقق ایدئال‌های اجتماعی و سیاسی غایتی است که در هر جامعه و بستر سیاسی جز با تمرکز افراد بر وجه مثبت امکان دستیابی به این ایدئال‌ها ممکن نمی‌شود. هر کنش جمعی از سوی انسان‌ها در این مسیر، نیازمند آن است که افراد در عین اینکه به نحوی عقلانی دستیابی به ایدئال‌ها را محتوم نمی‌انگارند، با تکیه بر اینکه چنین ایدئال‌هایی ممکن است روزی محقق شود، دست به کوشش بزنند. این کنش جمعی نیازمند راهی است که از طریق اهداف و گام‌هایی عملی، همچون یک پل، شکاف میان افراد جامعه و ایدئال‌هایشان را پر می‌کند. افراد می‌بایست بتوانند راهی به سوی تحقق ایدئال‌هایشان ببینند؛ راهی که واقعاً و عملاً ممکن است و آن‌ها به ایدئال‌هایشان نزدیک می‌کند.

بی‌تردید کنش جمعی در جهت تحقق بخشیدن به ایدئال‌های اجتماعی و سیاسی استلزامات فراوان دیگری نیز دارد. اما اگر توانسته باشم شما را دربارۀ سه شرطی که در بند پیش برای این دست کنش مطرح کردم، با خود همراه کنم ادعای این جستار اثبات شده است. سه شرط مذکور، یعنی میل به تحقق ایدئال‌های جمعی، باور به امکان تحقق آن‌ها و نیز تمرکز بر وجه مثبت این امکان یا دیدن راهی به سوی تحقق  ایدئال‌ها به صورت یک امکان واقعی، همان سه شرطی هستند که  بنابر فرض اولیۀ این جستار، امید را برمی‌سازند. پس اگر فرض کنیم که تحقق ایدئال‌های جمعی منوط به کوششی جمعی در جهت محقق کردن آن‌ها است، و نیز کوشش جمعی در جهت محقق کردن‌ آن‌ها مبتنی بر سه شرط میل، باور و تمرکز یا دیدن راه است، آنگاه می‌توان گفت امید شرط لازم برای کنشی جمعی در راستای تحقق بخشیدن به ایدئال‌های جمعی است.

 

بررسی چند نقد احتمالی

پیرامون نقش امید در عرصۀ اجتماعی و سیاسی زندگی انسان می‌توان نگرانی‌ها و ایراداتی را مطرح کرد. مثلاً ممکن است گفته شود گاهی امید در عرصۀ سیاست افراد را به انفعال می­کشاند؛ زیرا آن­ها با نگرش مثبتی که نسبت به آینده دارند، از کنش و تلاش دست می­کشند. گاهی هم امید می­تواند باعث شود افراد ارزیابی نادرست و غیرواقع­بینانه­ای دربارۀ توانایی خود یا سهولت رسیدن به هدف انجام دهند و خود و دیگران را به نابودی بکشانند. امید گاهی مورد استفادۀ ایدئولوژیک قرار می­گیرد و باعث می­شود افراد با تصوری که از یک ایدئال دور و دراز دارند، به هر ظلم و ذلتی در اکنون تن دهند. امید ممکن است باعث شود افراد غرق در خیال خوش آینده، از اینجا و اکنون فاصله بگیرند و نتوانند در لحظۀ حال کنشی مؤثر برای رسیدن به هدف انجام دهند. همچنین شاید بتوان ادعا کرد به جای امید، احساساتی چون خشم، ترس یا اندوه می­توانند انگیزندۀ مؤثرتری برای مبارزات سیاسی و کنش مدنی باشند.

برای پاسخ به این نقدها می‌توان آن‌ها را به سه دسته تقسیم کرد:

    1. یکی انگاشتن امید با خوش‌بینی خام
    2. یکی انگاشتن امید با آرزواندیشی
    3. پیوند ضروری امید با تسلیم و انفعال

در پاسخ به این نقدها نخست باید گفت که امید نگرشی واقع‌بینانه است، زیرا امکان عدم‌ تحقق ابژه در آن لحاظ می‌شود و چنین نیست که شخص امیدوار خام‌اندیشانه تحقق ابژه را محتوم انگارد. دوم اینکه بر مبنای همین دلیل، امید با آرزواندیشی متفاوت است. آرزومند یا به امری محال میل دارد یا اینکه اساساً در این باره که تحقق آن امر ممکن است، محتوم است یا ممتنع، باوری ندارد. این در حالی است که امیدواری دقیقاً زمانی معنا پیدا می‌کند که فرد نه به محتوم بودن ابژه باور دارد و نه به ممتنع بودن آن، بلکه آن را ممکن می‌داند. سوم اینکه امید از آن جهت که به معنی تمرکز بر وجه مثبت امکان تحقق ابژه است و مستلزم دیدن راهی به سوی نتیجه به صورت یک امکان واقعی است، باعث می‌شود که امیدوار درصدد تشخیص عاملیت دخیل در تحقق ابژه برآید و اگر خودش می‌توانست در تحقق ابژه نقشی ایفا کند، دیدن راهی به سوی نتیجه و تمرکز بر وجه مثبت امکان تحقق آن متضمن کنش در جهت تحقق بخشیدن به آن نتیجه خواهد بود. چنان که گفتیم وقتی امیدوار به یک ابژه امید دارد، بر وجه مثبت امکان تحقق آن ابژه تمرکز می‌کند و می‌تواند راهی به سوی تحقق آن ببیند. در بسیاری از موارد، شخص امیدوار می­تواند برای تحقق ابژۀ امید خود کاری کند و در تحقق آن سهیم باشد. این شخص برای مؤثر واقع شدن در فرایند تحقق ابژۀ امید باید بتواند خودش یا جهان را به گونه­ای غیر از آن‌گونه که اکنون هست تصور کند. همواره یک عاملیت در تحقق ­یافتن ابژۀ امید نقش دارد. در بسیاری از موارد وقتی فردی به ابژه­ای امید دارد، به احتمال زیاد کاری وجود دارد که آن فرد می­تواند برای کمک ­کردن به تحقق آن ابژه انجام دهد. اگر این عاملیت مؤثر را در همکاری خود با دیگران در قالب یک جمع بیابیم، یعنی «ما» بتوانیم ابژه را محقق کنیم یا در راستای تحقق آن بکوشیم، امید ما امید سامان‌یافته به واسطۀ کنش متقابل[9] خواهد بود.  اما گاهی به نظر می­رسد هیچ کاری وجود ندارد که شخص امیدوار بتواند در راستای تحقق امید خود انجام دهد، یا بخش اصلی و عمدۀ تحقق امید از کنترل او خارج است. چنین شخصی می­تواند با امید بستن به عاملیت جهان، در کلی­ترین بیانمان از آن، یعنی هم طبیعت جهان و هم ساختار جهان که خود از طریق اعمال یا نهادهای انسانی شکل می­گیرد، امیدوار باشد. در بعضی موارد نیز عاملیت مؤثر در تحقق ابژۀ امید مشخصاً در یک «دیگری» قرار دارد. اوست که می­تواند ابژه را محقق کند یا در راستای تحقق آن بکوشد. این تقسیم­بندی (Waterworth 2004: 20) به‌خوبی نشان می­دهد که هر چند تحقق امید همواره به عاملیت شخص من بستگی ندارد، می­توانم با در نظرگرفتن عاملیت جمعی، عاملیت دیگری یا عاملیت جهان به طور کلی به تحقق ابژه امیدوار باشم. همچنین این تقسیم­بندی نشان می­دهد که امید طبیعتی فعال دارد؛ یعنی نوعی هدفمندیِ درونی برای دنبال ­کردن ابژه‌ها و تحقق ­بخشیدن به آن­ها امید را تشکیل می­دهد. پس شخص امیدوار به واسطۀ امید به فعالیت وادار می­شود و امید خود بدین صورت محقق می­شود و به همین معنا فعال، فعال­کننده و عامل-محور است. پس اگر امید را با خوش­بینی خام یکی بپنداریم، خطر کناره­گرفتن از کنش یا روی آوردن به کنش­های خطرناک محتمل به نظر می­رسد. اگر امید را صرف تکیه بر عوامل خارجی بفهمیم، گرفتار شدن در انفعال و از دست دادن قدرت و انگیزه می­تواند اتفاق بیفتد و چه بسا اگر امید را غرق شدن در خیال آینده تصور کنیم، اینجا و اکنون را به عنوان تنها عرصۀ عاملیت خود، از دست بدهیم.

 

نتیجه

ادعای اصلی من در جستار پیش رو این است که امید در تحقق ایدئال‌های جمعی نقشی ضروری دارد. برای اثبات این مدعا نخست به ماهیت امید پرداختم تا بتوانم از منظری فلسفی نقش این پدیده را در عرصۀ اجتماعی و سیاسی زندگی انسان تحلیل کنم و با نشان دادن تمایز آن با آرزو و خوش‌بینی، از عقلانی بودن امید دفاع کنم. امید عبارت است از میل به تحقق یک ابژه، باور به امکان تحقق آن ابژه و تمرکز بر وجه مثبت این امکان یا دیدن راهی به سوی ابژه به صورت یک امکان واقعی. امید گاه معطوف به ایدئال‌هایی است که ماهیتی اجتماعی و سیاسی دارند و تحقق آن‌ها جز با کوششی جمعی میسر نیست. این دست امیدها را می‌توان امیدهایی جمعی نامید. امیدهای جمعی افراد را به کنشی جمعی در جهت تحقق بخشیدن به ایدئال‌های اجتماعی و سیاسی برمی‌انگیزند. بدون امید جمعی، افراد نمی‌توانند در مسیر تحقق بخشیدن به ایدئال‌های جمعی به هم‌نوعان خود و نسل‌های آینده اعتماد کنند. بدون این اعتماد افراد قادر نخواهند بود در شرایطی که چشم‌انداز آینده و ایجاد تغییر تیره و تار به نظر می‌رسد، در کوشش برای نزدیک شدن به ایدئال‌هایشان استمرار داشته باشند؛ چراکه کوشش‌های انفرادی در این مسیر می‌تواند اقدامی واهی و بی‌سرانجام به نظر برسد. کنش جمعی در راستای تحقق بخشیدن به ایدئال‌های اجتماعی و سیاسی مستلزم میل افراد به محقق شدن این ایدئال‌ها، باور آنان به امکان تحقق این ایدئال‌ها و نیز تمرکز بر وجه مثبت این امکان یا دیدن راهی به سوی این ایدئال‌ها به صورت یک امکان واقعی است. بنابراین امید شرط لازم برای کنش جمعی و کنش جمعی شرط لازم برای تحقق ایدئال‌های جمعی است و این قیاس مدعای اولیه را اثبات می‌کند. در پژوهش‌های آینده می‌توان به این مسئله پرداخت که آیا سوژۀ امیدوار می‌تواند ماهیت امید را تغییر دهد یا نه. به بیان دقیق‌تر آیا امیدهای فردی از یک سو و امیدهای جمعی از سوی دیگر ماهیت و تأثیراتی متفاوت از یکدیگر دارند؟ همچنین می‌توان پرسید اگر ما شهوداً درمی‌یابیم که امیدوار بودن زمانی محلی از اعراب پیدا می‌کند که افراد در شرایطی دشوار، مناسب برای مأیوس شدن و توأم با عدم اطمینان قرار دارند، شرایط امیدوار کننده دقیقاً چه معنایی می‌تواند داشته باشد؟

 

منابع

    1. Chignell, Andrew. 2018. “Religious dietary practices and secular food ethics; or, how to hope that your food choices make a difference even when you reasonably believe that they don’t.” In: Barnhill A, Doggett, T and Budolfson, M (eds) Oxford Handout of Food Ethics. Oxford: Oxford University Press: 287–312.
    2. Day, J.P. (1969). “Hope”, American Philosophical Quarterly, 6 (2): 89–102.
    3. Kwong, JMC. 2018. “What is hope?” Eur J Philos. 2018; 1–12.
    4. Meirav, A. 2009. “The nature of hope.” Ratio, XXII: 216–233.

 

 

 

مقالات شهروندان

این مطلب چقدر مفید بود؟

بررسی نقش امید در تحقق ایدئال‌های جمعی بررسی نقش امید در تحقق ایدئال‌های جمعی
میانگین امتیاز 0 /5 از 0 کاربر

نظر خود را برای ما بنویسید

کامنت ها

مطالب مرتبط

بدن امیدوار به بدن مقالات شهروندان
بدن امیدوار به بدن
  • 1404-03-11

زیرا آن کسی که به شرایط بشر امید دارد شاید مجنون باشد اما آن کسی که با اتفاقات و حوادث ناامید میشو ...

مشاهده مطلب
از نظرگاه فلسفی امید چه نقشی در تحقق ایدئال های جمعی دارد؟ مقالات شهروندان
از نظرگاه فلسفی امید چه نقشی در تحقق ایدئال های جمعی دارد؟
  • 1404-03-11

هر کنشی که از سوی کنشگری اعمال شود خواه شخص به آن معترف باشد و خواه آن را انکار کند، برخاسته است از ...

مشاهده مطلب

شهر فلسفۀ ایران محیطی است برای زندگی در پرتو دانش فلسفی. زندگی‌ای که می‌کوشد اخلاقی، اندیشیده و زیبا باشد، در افقی فلسفی که همواره به‌سوی سه ایده‌آل حقیقت و خیر و زیبایی در‌حرکت است. دروازه‌های این شهر به روی همگان گشوده است زیرا فلسفه چیزی نیست جز دانش همگان برای همگان.

ارتباط با ما
  • تلفن : 02122053556 - 09361135000
  • آدرس :تهران : بلوار نلسون ماندلا شمالی.خیابان گلدان .پلاک 5 زنگ 3
دسترسی سریع
  • درباره ما
  • تماس با ما
  • اخبار
  • مقالات فلسفه